گنجشک کنج آشیانه اش نشسته بود.
خدا گفت: چیزی بگو !
گنجشک گفت: خسته ام.
خدا گفت: از چه ؟
گنجشک گفت: تنهایی، بی همدمی. کسی تا به خاطرش بپری، بخوانی، او را داشته باشی.
خدا گفت: مگر مرا نداری ؟
گنجشک گفت: گاهی چنان دور می شوی که بال های کوچکم به تو نمی رسند .
خدا گفت: آیا هرگز به ملکوتم نیامدی ؟
گنجشک سکوت کرد. بغض به دیواره های نازک گلویش فشار آورده بود.
خدا گفت: آیا همیشه در قلبت نبوده ام ؟! چنان از غیر پُرش کردی که جایی برایم نمانده.
چنان کوچک که دیگر توان پذیرشم را نداری . هرگز تنهایت گذاشتم ؟
گنجشک سر به زیر انداخت . دانه های اشک ، چشم های کوچکش را پر کرده بود .
خدا گفت : اما در ملکوت من همیشه جایی برای تو هست ، بیا !
گنجشک سر بلند کرد . دشت های آن سو تا بی نهایت سبز بود.
گنجشک به سمت بی نهایت پر گشود!
نظرات شما عزیزان:
ابزار وبلاگ
خرید لایسنس نود32
عشق؟؟ هه ریدم بش
کمپین عاشقان ظهور مهدی عجل الله
ملکه زیبایی
98PMC
مرجع دانلود عکس و موزیک رایگان
حمل هوایی ماینر از چین
پریز تایمر دار دیجیتال
شیر روشور چشمی اتوماتیک
تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان نوکرتم خدا و آدرس mokhatabman.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.
قالب وبلاگ
خبرنامه وب سایت:
آمار
وب سایت:
بازدید دیروز : 31
بازدید هفته : 71
بازدید ماه : 110
بازدید کل : 70105
تعداد مطالب : 132
تعداد نظرات : 44
تعداد آنلاین : 1
صلوات شمارانلاین
******************
کد اهنگ
♫♫♫
************************
چرخش عکس